نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 139

مروری بر مطالب 1 الی 6 اردیبهشت 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 1 اردیبهشت

در روز شنبه جمعاً 9 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

مسعود رجوی بهتر است به جای جنگ طلبی، راه ارتباط خانواده ها را باز کند

… سیاست سران سازمان مجاهدین خلق از دیرباز جنگ افروزی و دعوت به جنگ طلبی و ایجاد جنگ بوده است. فرمان های آماده باش برای شورشگری در داخل خاک ایران که البته تا به حال مردم ایران نه تنها اهمیتی به آن ها نداده اند بلکه حتی مشاهده گردیده ابراز انزجار هم نموده اند. مردم ایران به خاطر این که رجوی هزاران خانواده را با به اسارت کشیدن عزیزان شان و چشم انتظار گذاشتن مادران و پدران داغدار شکنجه کرده است از او و از فرقه اش نفرت دارند.
… یک نقطه عطف کیفی و حقیقی وجود دارد و آن هم 30 خرداد سال گذشته یعنی زمان بازرسی پلیس آلبانی از کمپ مانز و واکنش احمقانه فرقه رجوی بود که ماهیت قانون گریز و فرقه ای سازمان مجاهدین خلق را برای همگان و خصوصاً افکار عمومی آلبانی روشن کرد و سپس این سازمان به قهقرا رفت….

در آستانه هجدهمین بهار آزادی و ششمین سالگرد تولد دخترم

… نزدیک به 25 سال حضور در تشکیلات آن ها به تجربه و مشاهداتم دریافتم آن ها بزرگ ترین دشمنان آزادی، استقلال و مردم ایران هستند. و جز خیانت به خلق و میهن و حرکت در مسیر منافع بیگانگان اهداف دیگری را دنبال نمی کنند. 20 سال زندگی در پادگان به من کمک کرد تا با پوست واستخوان این جریان را بشناسم. رجوی به عنوان یک رهبر عقیدتی خاص الخاص برای من و دیگر اعضا مشخص می کرد که چگونه و به چه شکل زندگی کنیم و به چه شیوه بمیریم. پادگان کوچک اشرف الگوی کوچک جامعه ای بود که رجوی می خواست در فردای رسیدن به حاکمیت برای مردم ایران به ارمغان بیاورد!
طلاق های اجباری، متلاشی کردن کانون گرم خانواده، محرومیت از هرگونه ازدواج و تشکیل خانواده، جداسازی زنان و مردان از یکدیگر، ممنوعیت خروج وعدم آزادی هرگونه ارتباط و تماس اعضا با خانواده هایشان، پاشیدن بذر نفاق و دشمنی اعضا با یکدیگر و محروم ساختن عضو از حق ابراز هرگونه نظر و عقیده، در یک کلام نسلی که با شعار آزادی وعدالت اجتماعی، اسلام راستین و مبارزه با امپریالیزم آمریکا جذب مجاهدین خلق شد، در صحنه عمل به خاطر عدم درنگ و تامل در انتخاب خویش و بررسی جوانب این انتخاب زندگی آن ها با ترورهای کور، انفجارات مهیب و ترور شهروندان و سربازان مدافع وطن و همکاری با دشمنان میهن کشیده شد؟!…

قرارداد خفت و تسلیم، از 27 فروردین تا 27 خرداد

27 فروردین، بالا بردن پرچم تسلیم در برابر آمریکا

… بازداشت مریم در پاریس، از یکسو ضربه ای شدید به امید و اعتماد مجاهدین وارد کرد، و از سوی دیگر، احتمال این که مسعود نیز با آن سابقه به ظاهر ضدامپریالیستی و حضور در لیست تروریستی، در عراق بازداشت شود را بسیار بالا برد. نتیجه وحشت و نگرانی مسئولین سازمان، به آتش کشیدن نیروها به دستور شورای رهبری و مریم رجوی بود. از آن پس موج خودسوزی در اروپا عاملی برای سرگرم کردن نیروهای وارفته در اشرف شد که اثرات آن پس از آزادی مریم دامن همه مجاهدین را گرفت. برگزاری نشست از سوی “مژگان پارسایی” تحت عنوان “نشست شرم” ابتذال و سردرگمی رهبری سازمان را به نمایش گذاشت. مقصر جلوه دادن اعضای نگونبختی که یک ماه زیر بمباران آمریکا قرار داشتند و اجبار آنان به این که مشغول گزارش نویسی “شرم از خود” باشند که چرا هیچ کاری برای مریم انجام نداده اند، خشم بسیاری را برانگیخت. مریم به جای این که پاسخگوی فرار خود از عراق و رها کردن نیروهایش در میان بمباران باشد، اکنون با واسطه، همه را به محاکمه کشیده بود که چرا با کم کاری خود باعث بازداشت وی در پاریس شده اند!؟ واضح بود که هدف، منحرف کردن ذهن نیروها از چرایی حضور مریم در پاریس، بدون اطلاع مجاهدین بود. امری که البته با انواع ترفندها به حاشیه کشیده شد و دوران جدید فریبکاری ها را کلید زد.

چشم بسته ما را به زیارت می بردند

زیارت رفتن در تشکیلات مجاهدین خلق

… زمان صدام فرقه رجوی وقتی می خواست ما را به زیارت ببرد داستانی داشتیم کاری با ما می کردند که از رفتن به زیارت پشیمان می شدیم. وقتی می خواستند ما را برای زیارت ببرند اول در مقر نشست توجیهی می گذاشتند. وقتی می خواستیم سوار اتوبوس شویم تمام اتوبوس را از داخل پرده می کشیدند. حتی پشت سر راننده را پرده می کشیدند تا مسیر را نگاه نکنیم. مثل مترسک بایستی در اتوبوس می نشستیم. در اتوبوس چهار نفر از کادرهای خودشان مسلح بودند و آزاد می توانستند بیرون را نگاه کنند. قبل از حرکت اتوبوس به همه ابلاغ می کردند هر کسی در مسیر پرده اتوبوس را کنار بزند و بیرون را نگاه کند با او برخورد جدی می شود.
… وقتی به محل زیارت می رسیدیم اجازه نمی دادند از اتوبوس پیاده شویم. اول ما را توجیه می کردند و می گفتند با هیچ عراقی حق صحبت ندارید. بعد از نیم ساعتی ما را از اتوبوس پیاده می کردند و ما را به خط می کردند. اطراف خودمان را که نگاه می کردیم سربازهای عراقی دور تا دور ما را گرفته بودند. دلمان خوش بود آمده بودیم زیارت. چه زیارتی؟! علاوه بر سربازان عراقی کادرهای فرقه هم ما را زیر نظر داشتند که کسی اقدام به فرار نکند….

انتقاد یا سرکوب

… در انتقاد کردن حتی از خود باید اصل بر صداقت باشد، برخوردها را تحلیل کرد، چون هیچ انسانی مطلق کامل نیست و خطا از او سر می زند باید تلاش کند اشتباهات خودش را قبول کند و توان آن را داشته باشد تا پس از پذیرش اشتباه در جهت رفع آن و بهبود شرایط تلاش کند. می توان گفت لازمه خود انتقادی، شناخت کافی داشتن از ابعاد وجودی خود است.
از آنجا که در سازمان مجاهدین خلق همه اخلاقیات و حقایق و ارزش ها به شکل وارونه و تنها و تنها در جهت استثمار هر چه بیشتر افراد و کشتن خوی انسانی در آن ها انجام می شود، مفهوم انتقاد هم تنها حربه ای است در دست رهبران فرقه تا با این استفاده از این اهرم انسان ها را بشکنند، صداها را در گلو خفه کنند و استعدادها و خلاقیت ها را در نطفه خفه سازند.
سازمانی که رهبرانش، هیچ نوع انتقادی نسبت به خود، عملکرد و سازمانشان را برنمی تابند اما انتقاد و سرزنش جزو لاینفک آموزه ها و مناسبات شان است. انتقاد در سازمان مجاهدین برای پوشاندن خراب کاری ها و ندانم کاری های سران سازمان و سلسله مراتب آن ها است.
در واقع می توان گفت انتقاد اسم دیگر “سرکوب” در سازمان مجاهدین خلق است تا به این وسیله بهره کشی بیشتری از افراد به عمل آورده شود….

*یکشنبه 2 اردیبهشت

10 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

مسعود رجوی از نیروهای خودش می ترسید

… هرگاه رجوی ها نشستی برگزار می کردند اقدامات کنترلی به شدت بر اعضا اعمال می شد و همیشه بر میزان این بازرسی ها و کنترل ها افزوده می شد. به مرور علاوه بر بازرسی های کامل بدنی که به صورت لمس کردن انجام می گرفت، افرادی که از قبل برای این کار توجیه شده و خودشان به طور کامل چک شده بودند، بعد از انجام بازرسی های بدنی، تک به تک نفرات را با “ددکتور” دستی چک می کردند. مدتی بعد به این مجموع دروازه هایی که کار ددکتورها را می دادند اضافه شد و کفش ها نیز به دقت کنترل می شدند. این کنترل های شدید در شرایطی بود که رجوی در قرارگاه های مجاهدین و در بین نیروهای خودش بود. رجوی ها به هیچ یک از نیروهای مجاهدین اعتماد نداشتند و همه نیروها را به عنوان ابزاری برای رسیدن به خواسته های شان می دیدند.

خاطره ای از عملیات مروارید – قسمت پایانی

… رجوی سعی کرد تمام عیار افراد را در خدمت خودش بگیرد. به بهانه جنگی که آمریکا ممکن بود با عراق شروع کند جداسازی کودکان از والدین شروع شد و به بهانه این که بچه ها در امان باشند والدین را مجبور کرد از بچه ها دل بکنند و بچه های معصوم را به کشورهای اروپایی انتقال داد و سپس طلاق های اجباری را استارت زد و همه را درگیر این بحث کرد. به دنبال این بحث ریزش ها هم بالا گرفت اما رجوی برای مهار اوضاع نابسامان چاره دیگری نداشت. در سال های بعد وقتی رجوی دید نمی تواند با بحث انقلاب جلوی ریزش را بگیرد و روز به روز بیشتر می شود تصمیم گرفت نشستی را با همه اعضای سازمان برگزار کند.
در این نشست برای اولین بار اعلام کرد از این به بعد کسی نمی تواند از سازمان جدا شود. اگر کسی بخواهد سماجت به خرج دهد که جدا شود از فرد مذکور تعهد گرفته می شود که کم آورده و نمی تواند ادامه دهد. او را مدتی در داخل سازمان قرنطینه می کردند و رجوی هم گفته بود دیگر فرد جدا شده را به خارج نمی فرستیم تحویل دولت عراق می دهیم. عراق هم به جرم ورود غیرقانونی به مدت 8 الی 10 سال او را در مخوف ترین زندان عراق که ابوغریب باشد زندانی می کند. خلاصه رجوی درها را طوری بست که دیگر کسی جرات جدا شدن از سازمان را نکند….

به بهانه سالگرد علی اکبر کلاته که در کمپ آلبانی به طرز مشکوکی جان باخت

… علی‌اکبر کلاته، متولد اول فروردین ۱۳۴۴ در نصرآباد اسفراین به دنیا آمد و اهل کار و زحمت بود. در سال ۶۳ به سربازی رفت و در جنگ ایران و عراق به اسارت نیروهای عراقی درآمد. وی در تاریخ 26 فروردین 1398 در بیمارستانی در کشور آلبانی درگذشت.
بی تردید اکبر بهترین تعمیرکار و مکانیکی بود که من به عمرم دیده بودم. وی بسیار خونگرم و روحیه بالایی در مواجه با مشکلات داشت. همیشه از مناسبات سازمان شکایت داشت و در جمع خودمانی حرف های دلش را می زد. به یاد دارم که وقتی خانواده اش به دیدار او به اشرف آمده بودند سازمان با ترفندهای ضد بشری مانع از دیدار او با خانواده اش شد.
… سرانجام او در قرارگاه مرگ مجاهدین خلق در آلبانی به بستر بیماری افتاد و بر اثر کم کاری ها و ندانم کاری های مسئولین فرقۀ رجوی مرگ زود هنگام را تجربه کرد. مرگی که بیشتر مایه ننگ و نفرین رجوی ها بوده و هست. علت بیماری او نیز مشخص نشد زیرا در این فرقه ی مرگبار هیچ گاه اجازه ی صدور برگه ی پزشک قانونی داده نمی شود، به همین سبب است که مرگ او نیز همانند سایر کسانی که در این فرقه ی مرگبار فوت می کنند معلوم نیست که به چه علت بوده است….

تصاویر واقعی از زندگی اعضای جداشده، باطل السحر فریبکاری های رجوی

موفقیت و سرزندگی جداشدگان، شکست و سرخوردگی رجوی است

… از بدو استقرار سازمان مجاهدین در عراق و تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش به علت شرایط غیردمکراتیک و ضد آزادی و همچنین قوانین و ضوابط سخت و طاقت فرسایی که با شرایط زندگی انسان ها در هیچ جای دنیا سازگاری نداشت، همیشه ریزش نیرو وجود داشت و اتفاقاً در اکثر موارد نیروهایی که از تشکیلات جدا می شدند چون شرایط سخت ضد آزادی در داخل تشکیلات را تجربه کرده بودند می توانستند بیرون از تشکیلات چه در ایران و چه در کشورهای اروپایی زندگی و موفقیت های چشمگیری را تجربه کنند که اتفاقاً همیشه به عنوان نور امیدی برای سایر اعضای دربند تشکیلات الگو قرار می گرفت و به عنوان منبع و شاخص امیدی بود که برخی نیروهایی را که تصمیم به جدایی داشتند را هدایت نماید.
البته سازمان مجاهدین خلق نیز با تمام تلاش سعی داشت تا هیچ گونه اخبار و اطلاعاتی از این افراد جداشده و زندگی موفقیت آمیزشان به داخل تشکیلات نفوذ نکند. اما علی رغم سختگیری های همیشگی برخی به صورت نامریی و مخفیانه در سکوی پرتاب آماده خروج بودند و لذا وضعیت بیرون از تشکیلات و زندگی و سرنوشت افراد جداشده را رصد می کردند….

تخریب دانشگاه ها توسط هواداران فرقه رجوی در دوره انقلاب فرهنگی

… فرقه رجوی برای تخریب دانشگاه ها اهداف مختلفی را دنبال می کرد، از جمله:
نظام آموزشی: فرقه رجوی نظام آموزشی موجود در ایران را فاسد و وابسته به غرب معرفی می کرد ولی در عمل خواهان جایگزینی آن با یک نظام آموزشی ایدئولوژیک و سوسیالیستی بود.
کسب قدرت: فرقه رجوی با تخریب دانشگاه ها و ایجاد هرج و مرج، به دنبال کسب قدرت و نفوذ در دانشگاه و در میان دانشجویان و جوانان بود.
از بین بردن مخالفان: فرقه رجوی بسیاری از دانشگاهیان را به عنوان مخالفان ایدئولوژیک خود می دید و به دنبال از میدان خارج کردن آن ها بود….

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم

… به او گفتم در اسارتگاه شما فردی به نام سید محمد سادات و فردی بنام مجید عالمیان به من قول دادند بعد 3 ماه آموزش در ارتش تو را به خارجه می فرستیم. من نزدیک به 5 ماه در این جا هستم، درخواست دارم که مرا به خارج بفرستید. با تمسخر شروع کرد به خندیدن و گفت من نه سید سادات و نه مجید عالمیان را می شناسم کسانی که خارج زندگی می کنند و به ارتش می آیند اجازه برگشت به خارج را به آن ها نمی دهند بعد تو که اسیر ما هستی انتظار داری تو را بفرستیم خارج؟! هر موقع آن دو نفر که به تو قول دادند را دیدی به آن ها بگو تا تو را بفرستند خارج.
به او گفتم لااقل یک تماسی با خانواده ام بگیرم بدانند من کجا هستم. در جواب گفت عراق در حال جنگ با رژیم ایران است و هیچ تماسی وصل نمی شود. زنگ زدن به خانواده را هم کلاً فراموش کن. پیشنهاد می کنم هر چه به تو می گوییم انجام دهی و چوب لای چرخ ما نگذاری. در غیر این صورت عواقب بدی در انتظارت است. حالا برو. در محوطه قدم می زدم و با خودم می گفتم عجب فریبی خوردم و در دامی افتادم که نجات من امکان پذیر نیست….

خاطره ای از اسماعیل رجایی، اسیر در بند فرقه رجوی

… برای همه خانواده ها روشن است شما در کمپ مانز محصور هستید و با دنیا و جهان خارج از خودتان ارتباطی ندارید. اخبار بیرون به دستتان نمی رسد هر چه هست در این رابطه خبرهای دست چین شده سازمان است که واقعیت ها را منعکس می کند و به شما القا می کنند که سراپا دروغ می باشد. از طرف دیگر به اینترنت هم وصل نیستید. آن هایی که با اینترنت برحسب کارشان کار می کنند بسیار کنترل شده کار می کنند و در کنارشان افرادی هستند که آن ها را زیر نظر دارند. خلاصه با چنین شرایطی در کمپ مانز به سر می برید.
… هر کسی زیر آن فشار تشکیلاتی باشد مسلماً فرتوت و پیر می شود. انقلاب مریم افراد را پیر می کند. افراد را برده می سازد نه آزاده، افراد را ذلیل و خوار می سازد نه توانمند، در یک کلام انقلاب مریم شخصیت افراد را خرد کرده، اراده ها را سلب نموده و قدرت تصمیم گیری را هم می گیرد به همین دلیل با وجود این که خیلی ها در داخل تشکیلات مسأله دار هستند اما توان تصمیم گیری ندارند تا بتوانند خودشان را از زنجیری که به پایشان زدند نجات دهند….

*دوشنبه 3 اردیبهشت

در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

رجوی در کدام شکاف‌ها خزیده

مسعود رجوی در سال ‌های بقایش، تشکیلاتش را در شکاف‌ ها حفظ کرده. در شکاف جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که رجوی سراسیمه به کمک صدام شتافت و همچنین در شکاف جنگ آمریکا و عراق که با آمریکایی ‌ها همکاری ‌کرد. این طور بود که در اشرف عراق توانست ماندگار شود. در حال حاضر هم در جنگ بین اسرائیل و ایران در این شکاف خزیده و بر طبل جنگ می ‌کوبد .
رجوی همواره جنگ طلب بوده و کشته شدن انسان‌ ها و خونریزی وسیله ‌ای ست برای قدرت گرفتن بیشتر او و اهمیتی برای انسان‌ ها قائل نیست رجوی تمام پرنسیب های انسانی را برای قدرت گرفتن زیر پا می ‌گذارد.
… افرادی که داخل اشرف نشسته اند خودشان را افسر ارتش آزادی بخش می ‌دانند و جوانان فریب خورده در داخل را سرباز می ‌نامند….

تبلور زیبایی زندگی در عمیق ترین رنج های دوران اسارت جدا شده های مجاهدین خلق

… برخلاف تهدیدات و تصورات غلط رجوی، ما جدا شده ها تاریخ را چه متعلق به خودمان باشد و چه به دیگری، چه تاریک و چه روشن با افقی امید بخش رقم زدیم و با اراده آهنین به دنیای پر از جعل و دروغ رجوی ساخته، نه گفتیم و این تصمیم تاریخ ساز باعث شد تا با دید و نگرشی بازتر به مسائل پیش رویمان نگاه کنیم و با درس گرفتن از تجربیات تلخ گذشته، فرآیند تکرار اشتباهات گذشته را در جامعه مسدود کنیم. تبلور زیبای زندگی پس از اسارت با عمیق ترین رنج های آن دوران چنان دگرگونی در زندگی ما ایجاد کرد که تصورش غیر قابل وصف است….

جدایی طلبان بلوچ، آخرین دستاویز مجاهدین خلق برای بقا

… سازمان مجاهدین خلق توسط معترضان و مخالفان ایرانی نیز مورد غفلت قرار گرفته است. جنبش “زن، زندگی، آزادی” هرگز سازمان مجاهدین خلق و رهبر زن آن، مریم رجوی را تحویل نگرفت، زیرا آن ها متوجه نگرش غیر دموکراتیک او در داخل گروهش علی رغم ژست های دموکراتیکش برای جهان خارج شدند. معترضان ایرانی می‌ بینند که حجاب یکی از مقررات فرقه رجوی است و مانند تجرد اجباری، کار اجباری، ممنوعیت تماس با خارج و بسیاری از اصطلاحات فرقه ای دیگر، اجباری است….

*سه شنبه 4 اردیبهشت

در این روز 9 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

تبعیض بین اعضای خانواده رجوی و مریم رجوی با بقیه نیروهای فرقه – قسمت اول

رضا اسدی: … مادر مریم عضدانلو پیرزنی از خانواده نسبتاً متمول است که در ایران زندگی راحتی داشته است. او اکنون خیلی مسن و به سختی حرکت می کند. در سال 1364 برای اولین بار او را در شهر بغداد در پایگاه مجاهدین به نام سعادتی دیدم او به تازگی به آنجا آمده بود. با تلفن مشغول صحبت بود گویا با یکی از بچه هایش محمود یا مریم عضدانلو تماس گرفته بود. او می گفت آخر چرا من را به این جا آورده اید؟ شما که سرتان به کار خودتان بند است پس چرا من را آوردید و در اینجا محبوس کرده اید! چرا نمی گذارید که به وطنم برگردم. چه کسی در ایران مزاحم من پیرزن است؟ شما که بیش از دیگران باعث زحمت من شده اید و من پیرزن را دچار دردسر کرده اید!
بعدها مادر مریم سر توی سرها در آورده بود. برای خودش شخصیتی شده بود. او به طور اتفاقی در همان ساختمانی در بغداد بود که من هم در آن بودم. او نیز مثل دختر مریم در یکی از طبقات اسکان داشت. عباس داوری از اعضای با سابقه سازمان سر تیمِ گروهی بود که به امورات مادر مریم رسیدگی می کردند. در آنجا متوجه شدم که دیگر به او مادر نمی گویند بلکه در سراسر سازمان او را با نام “مادرجون” خطاب می نمایند….

به عنوان یک شاکی از محضر دادگاه خواهان اشد مجازات برای رهبران این سازمان هستم

… تقاضا دارم هیچ اغماضی نسبت به جنایات سرکردگان این گروه نداشته و با اشد مجازات، متهمین این پرونده را محکوم کرده و همچنین در نظر بگیرند که تشکیلات این سازمان یک فرقه است که صدها زن و مرد و اعضای ناآگاه و البته صادقی را هم اکنون در بند اسارت خود در کشور آلبانی و اسارتگاه اشرف 3 محبوس نگه داشته است. که هیچ حق انتخاب آزادانه ای هرگز بدانان داده نشده است. حساب اسیران می باید از سرکردگان این گروه جدا باشد….

زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت سوم

… به او گفتم من هیچ آموزشی نخواهم گرفت. مرا در محلی بگذارید که کار کنم و روزهایم بگذرد چون من در مقر سردار که بودم گفته بودم من هیچ آموزشی نخواهم گرفت. در جواب گفت فعلاً تو را در ارکان سازماندهی می کنم تا بعد ببینیم چه می شود. مرا به ارکان فرستادند مسئول ارکان فردی بود به نام حمید. من در ارکان مشغول بودم و ذهنم کمتر درگیر خانواده ام بود. 2 الی 3 ماهی گذشت. خسته شدم و رفتم به حمید مسئول ارکان گفتم این چه جور جایی است؟! زندان بهتر از اینجاست. در این جا تفریحی وجود ندارد. تمام وقت در رابطه با جنگ و بدبختی صحبت می کنید. حمید حرف های مرا به منصور منتقل کرده بود. یکی دو روز بعد منصور مرا خواست و رفتم اتاق کار منصور. تا وارد اتاق کار شدم بی مقدمه گفت این چرندیات چیست که به مسئول ارکان گفتی. این جا جای رقص و تفریح نیست. این جا فقط جنگ است. به او گفتم پس چرا شما هر هفته با خانواده تان رفت و آمد می کنید؟ با پرخاشگری گفت این حرف ها به تو نیامده. فراموش کردی تو اسیر ما هستی. تو را از منجلاب آزاد کردیم. من هم گفتم مرا برگردانید به همان منجلاب. در جواب گفت از اتاق من برو بیرون. بعد در رابطه با تو تصمیم می گیریم.

گزارش یازدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سران مجاهدین خلق

… علی اکرامی به عنوان مطلع و از اعضای جداشده گروه با دستور قاضی دادگاه در جایگاه قرار گرفت و گفت: در سال ۵۸ تحت تأثیر شعار‌های فریبنده و پرجاذبه این سازمان قرار گرفتم و در حالی که دانشجوی رشته نفت بودم به عضویت سازمان درآمدم.
وی ادامه داد: پس از پیروزی انقلاب اسلامی جوان آرمان خواهی بودم و خانواده فقیر و ضعیفی داشتم و همزمان با تحصیل در بندر امام خمینی در اسکله‌ ها کار می‌کردم و با شعار‌های فریبنده این سازمان احساس می‌ کردم کلید خوشبختی ملت ایران هستند.
عضو سابق گروه تروریستی مجاهدین افزود: در سال ۶۰ پس از اعلام مبارزه مسلحانه گروه، چون در ذهنم ارادت به امام راحل داشتم، با گروه همراهی نکردم و در اختفا به زندگی عادی پرداختم، اما در سال ۶۵ دوباره جذب شدم و از طریق پاکستان به عراق رفتم و به عضویت شورای مرکزی ردیف ۵۶ اعضای مرکزی درآمدم.
اکرامی ادامه داد: از سال ۶۶ به عضویت شورای مرکزی سیاست خارجی و ارتباط با عراق درآمدم و دفتر این ستاد در بغداد قرار داشت و یکی از اعضای هماهنگی ارتباط با عراق و بخشی از استخبارات عراق بودم.
وی اضافه کرد: یکی از افراد هماهنگ کننده برای دیدار حبوش و مسعود رجوی بودم و فیلم دیداری که منتشر شده توسط استخبارات عراق گرفته شده بود.
عضو سابق گروه تروریستی مجاهدین گفت: اطلاعات به دست آمده‌ ای که از داخل ایران به استخبارات عراق و رژیم بعث ارائه می‌ شد از طریق شنود و تخلیه تلفنی تهیه می ‌شد و ۴۰۰ نفر مستشار نظامی در پادگان اشرف آموزش می ‌دیدند و عمدتاً در همه عملیات‌ ها از جمله عملیات چلچراغ شناسایی و مهمات از طریق رژیم بعث تهیه می ‌شد.
وی با اشاره به بمباران‌ های عراق در دوران جنگ تحمیلی در شهر‌های ایران گفت: مجاهدین از اعضای خود که ساکن این شهر‌ها بودند می ‌خواست که با خانواده خود تماس بگیرند و اطلاعات میزان تخریب‌ ها و خوف و وحشت مردم را جویا شوند و این در حالی بود که در این سازمان ارتباط اعضا با خانواده منع شده بود و در واقع سازمان از اعضای خود می ‌خواست تا با فریب خانواده‌ های خود و به بهانه ابراز نگرانی از آن‌ ها اطلاعات بگیرند….

سال پیش رو با شاهدان عینی و روایات دست اول در دادگاه محاکمه مجاهدین

… شاهدان و شاکیان جنایات مجاهدین خلق عمدتاً سه دسته هستند. یک دسته اعضای پیشین تشکیلات هستند که سال هایی از عمر خود را در درون حصارهای فرقه مجاهدین خلق و دیکتاتوری مسعود رجوی گذرانده ‌اند و شخصاً شاهد جنایاتی که سران مجاهدین خلق مرتکب شده‎ اند، بوده ‌اند و حتی خود قربانی این جنایات بوده ‌اند.
دسته دوم خانواده‌های اعضای مجاهدین خلق هستند که عزیز یا عزیزانی دارند که در قرارگاه فرقه رجوی در آلبانی گرفتار هستند. این افراد بین 2 تا 4 دهه است که با عزیزان خود هیچ تماسی نداشته ‌اند. به دلیل محدودیت های شدید و انزوای حاکم بر اعضای فرقه تماس تلفنی یا اینترنتی و دیدار حضوری با افراد غیرممکن است.
دسته سوم شامل بازماندگان یا خانواده قربانیان حملات تروریستی مجاهدین خلق می ‌شود. در این گروه، افرادی حضور دارند که عضوی از خانواده را در حملات مجاهدین خلق از دست داده ‌اند یا خود شخصاً مورد حمله قرار گرفته‌ اند، دچار نقص عضو شده ‌اند یا آثار جراحات هنوز بر بدن‌ شان آشکار است….

تصمیم و جسارت رهایی برای رسیدن به دنیایی نو

… در حال حاضر وقتی که به همان روزها فکر می کنم از خودم می پرسم من چرا این کار را کردم؟ جوابش برایم مشخص است اما به جواب فکر نمی کنم زیرا که تعادلم را از دست می دهم. زیرا که جوابی طولانی دارد . اما یک چیز از جواب استخراج می کنم. هر روز و هر شب در سازمان بوی تعفن می داد؛ بوی تعفن مناسبات و انقلاب درونی که من هم در آن غوطه می خوردم!
به هر حال از گذشته عبور کردیم و این جسارت رها کردن گذشته و تصمیم برای ساختن آینده، زیبایی خاصی دارد. زیبایی تشکیل خانواده و هدیه ای از طرف خداوند که خط بطلانی است بر همه خاطرات تلخ در اسارت اردوگاه های اسرای جنگی به مدت 9 سال و اردوگاه اشرف مجاهدین خلق، به مدت 20 سال. هدیه ای از طرف خداوند که مرا بابا صدا می کند، باور کنم یا در رؤیا هستم؟؟…

حضور علی اکرامی در جلسه یازدهم دادگاه رسیدگی به اتهامات مجاهدین خلق

… : در سال ۵۸ تحت تأثیر شعار‌های فریبنده و پرجاذبه این سازمان قرار گرفتم و در حالی که دانشجوی رشته نفت بودم به عضویت سازمان درآمدم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جوان آرمانخواهی بودم و خانواده فقیر و ضعیفی داشتم و همزمان با تحصیل در بندر امام خمینی در اسکله ‌ها کار می ‌کردم و با شعار‌های فریبنده این سازمان احساس می ‌کردم کلید خوشبختی ملت ایران هستند. در سال ۶۰ پس از اعلام مبارزه مسلحانه گروه، چون در ذهنم ارادت به امام راحل داشتم، با گروه همراهی نکردم و در اختفا به زندگی عادی پرداختم، اما در سال ۶۵ دوباره جذب شدم و از طریق پاکستان به عراق رفتم و به عضویت شورای مرکزی ردیف ۵۶ اعضای مرکزی درآمدم. از سال ۶۶ به عضویت شورای مرکزی سیاست خارجی و ارتباط با عراق درآمدم و دفتر این ستاد در بغداد قرار داشت و یکی از اعضای هماهنگی ارتباط با عراق و بخشی از استخبارات عراق بودم. یکی از افراد هماهنگ کننده برای دیدار حبوش و مسعود رجوی بودم و فیلم دیداری که منتشر شده توسط استخبارات عراق گرفته شده بود….

*چهارشنبه 5 اردیبهشت

در این روز مجموعاً 10 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

زندگینامه عاطفه سبدانی به زبان فارسی ترجمه می شود

… در حال حاضر هیچ چیز من را مفتخرتر و خوشحال‌ تر از این نمی ‌کند که اعلام کنم کتاب من امسال به فارسی منتشر خواهد شد. این اقدام از سوی انتشارات برجسته باران صورت خواهد گرفت و احساس غرور می ‌کنم که من هم یکی از نویسندگان خارق ‌العاده آن ها هستم.
حتی در آغاز نوشتن کتاب، این که انتشارات آلبرت بونیرز کتاب من را منتشر کند برایم چیز کمی نبود. اکنون‌، یک رؤیای با شکوه دیگرم به حقیقت می پیوندد: داشتن همان کتاب، این بار ترجمه شده به زبان مادری ‌ام.
افراد بسیاری درخواست کرده بودند که کتاب ترجمه شود و اکنون افتخار این را دارم که به شما اطلاع دهم که در پاییز، می ‌توانید به نسخه فارسی دسترسی پیدا کنید.
با تشکر از نشر باران برای این فرصت و هزاران تشکر از آژانس فوق العاده گرند که با تلاش بی شائبه من را با یک ناشر در تبعید مرتبط کرد. شما واقعاً جواهر هستید و من از ابتدا این را می دانستم….

گفتگوی انجمن نجات با محمدرضا مبین درباره محاکمه سران مجاهدین خلق

… محمدرضا مبین معتقد است که مجامع بین المللی تاکنون درباره مجاهدین خلق مماشات کرده ‌اند. او از اعضای سابق و فعلی مجاهدین سخن می ‌گوید که بهترین سال‌ های عمر خویش را در اقامت اجباری در قرارگاه‌ های مجاهدین به‌ سربرده ‌اند. او امیدوار است که پیگیری ‌های اعضای جدا شده و دیگر شاکیان منجر به محکومیت تشکیلات مجاهدین خلق بشود که متهم به نقض فاحش حقوق اعضای خود است.
به گفته محمدرضا مبین مردم ایران در طول نیم قرن از خشونت ‌های مجاهدین خلق آسیب دیده ‌اند. خانواده های هزاران قربانی حملات تروریستی مجاهدین خلق در انتظار رای قطعی محکومیت سران مجاهدین خلق هستند تا بخشی از حقوقشان احقاق شود.

یادداشت مدیر حقوقی انجمن نجات آلبانی درباره نقض حقوق بشر در کمپ مجاهدین خلق

… در آن اردوگاه زبان نفرت، تسلیم، زور، تحمیل، ممنوعیت زندگی در همه عرصه‌ های زندگی پرورش می ‌یابد.
– در سازمان مجاهدین ارتباط با اعضای خانواده ممنوع است.
– تشکیل خانواده ممنوع.
– آزاداندیشی در آنجا متوقف می ‌شود.
– در آن اردوگاه خشونت روانی وجود دارد که زندگی هزاران نفر را نابود کرده است! بیایید همه با هم صدایمان را بلند کنیم و به خشونت نه بگوییم.
ما به بردگی که هنوز در آن سازمان وجود دارد نه بگوییم چون ما در سال 2024 زندگی می کنیم بس است….

از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول

… هر روز در جامعه انقلابی ایران گروه های مختلف با شعارهای مختلف پیدا می شدند و هر کسی دایه مهربان تر از مادر بود و شعار دمکراسی و آزادی برای مردم ایران می داد. در این میان من و تو و تعدادی از بچه های محل هوادار سازمان و گروه های چپ شدیم. این هواداری ابتدا در حد خواندن نشریه بود تا این که به دوران سربازی رسید و بعد از سربازی که همزمان با شروع جنگ بود صفحه جدیدی در زندگی من و تو باز شد و آن هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود که ای کاش این کار را انجام نمی دادیم و قدری فهم انقلابی داشتیم و می توانستیم شرایط جامعه را درک کنیم. اما در همان مقطع کوتاه فریب شعارهای دروغین گروه های به ظاهر انقلابی را خورده و هم چنان فکر می کردیم می توانیم در این مسیر همراه سازمان مجاهدین خلق به مردم ایران کمک کنیم….

ایستادگی به خاطر مردم یا گرفتاری دربند فرقه رجوی؟

… رجوی ها، بدون آن که توجهی به پاسخ دادن به مضمون واقعی مقاله منتقد جدا شده داده شود، یک راست به حمله و وارد کردن اتهامات به سوی حکومت می برد و با کمال پررویی نمی خواهد مطرح کند که جداشده مورد نظر در نوشته اش کاری با جمهوری اسلامی ندارد و هدف اش از قلمی نمودن حرف های دلش یادآوری خاطره های تلخی است که در این تشکیلات جهنمی مشاهده نموده و خواسته است که با بیان این وقایع کمکی به دیگر دوستان همبند سابق اش و مخصوصاً اعضای خانواده های چشم انتظار بنماید تا تجارب بیشتری در راه رهایی این بردگان مفلوک رجوی بنماید….

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا