خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- فرقه گرایی مجاهدین
نحوه برخورد فرقه رجوی با بیماری اعضا – قسمت پایانی
این جمله از رجوی یک اصل تشکیلاتی بود: “خواهر و برادر مجاهد بیمار فلان ابن فلان نداریم” در قسمت های قبلی با بیان چند نمونه تلاش کردم تا برای خواننده قابل لمس شود که رجوی ها بر اساس بند 41 از کتاب “تئوری انقلاب مریم”…
- مسعود رجوی
فرمان رجوی برای متلاشی کردن مغز سربازان ایرانی
اسفندماه 65 عملیات های مرزی گردان های قرارگاه حنیف شدت بیشتری بخود گرفته بود. گردان های یک، دو و سه در مناطق مرزی دهلران و مهران با پشتیبانی توپخانه ارتش عراق به محل استقرار نیروهای نظامی ایران رخنه و تعدادی از آنها را کشته، مجروح…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
رجوی از طناب دار صلح تا فروغ جاویدان – قسمت پایانی
در قسمت قبل توضیح دادم که بعد از مجروح شدن در عملیات و نبود رسیدگی های پزشکی به بیماران عملا یکی دیگر از دروغهای رجوی برای همه روشن شد و تا خود شهر سرپل ذهاب خبری از نیروهای امدادی نبود و من با هلی کوپتر…
- عملکرد سازمان مجاهدین خلق
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت سی و سوم
پس از فراز و نشیب فراوان در روابط عراق ، سازمان ملل و امریکا ، در دسامبر سال ۱۹۹۹ (سال ۱۳۷۸) شورای امنیت قطعنامه ۱۲۸۴ را صادر کرد و براساس آن اقداماتی را که باید عراق به منظور لغو تحریم هایش انجام می داد ،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
به چه جرمی شش ماه در زندان انفرادی مجاهدین خلق شکنجه شدم؟
مریم رجوی در بحث حقوق بشر چنان خود را به در و دیوار می کوبد که گویا تمام زندان ها و شکنجه ها بر علیه اعضای ناراضی درون تشکیلاتشان را فراموش کرده است. خانم رجوی واژه حقوق بشر از نظر شما چه مفهومی دارد؟ کاری…
- برچسب
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت بیستم و پایانی
در قسمت نوزدهم نوشتم که بعد از 7 سال ، من در بن بست اربیل گرفتار مانده بودم، نه راه پیش داشتم و نه راه پس. از خدا می خواستم بهترین راه نجات را خودش سر راهم قرار دهد… و اما ادامه : همیشه شنیده…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
نامه ام که برای مسعود رجوی نوشتم – قسمت پایانی
در قسمت قبل از نشستی گفتم که برای من گذاشته بودند. یکی از بچه ها که هم لایه ای خودم هم بود از شدت خستگی و ناراحتی بلند شد آنچنان سرش را به شیشه پنجره کوبید که خون از سرش سرازیر شد. من از وضعی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت نوزدهم
در قسمت هجدهم توضیح دادم که سازمان خائن و مردم فروش مجاهدین، دنبال مرگ همه ما در عراق و یک تابلوی سیاه و قتل و خونریزی بود، سازمان و رهبری فاسد آن دنبال به کشتن دادن ما بود و اینکه از خون ما در فرنگ،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت هجدهم
در قسمت هفدهم نوشتم که بعد از خروج از کمپ آمریکایی ها، به یک ایست بازرسی در مدخل شهر اربیل رسیدیم، این ایست بازرسی که در عربی به آن سیطره می گویند، خیلی شلوغ و پر از پلیس و مامور بود، ما را متوقف کردند…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت هفدهم
در قسمت شانزدهم نوشتم که من در بد مخمصه ای گیر کرده بودم، نه راه پیش داشتم و نه راه پس. از طریق تلفن با بچه های مستقر در اربیل در تماس مستمر بودیم و آخرین خبرها و وضعیت بچه ها را رصد می کردیم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت شانزدهم
در قسمت قبل گفتم سیر تحولات هر روز ادامه داشت، یعنی اینکه هر روز اتفاق تازه ای رخ می داد و ما فقط تماشاگر این اتفاقات بودیم و هیچ نقشی هم در وقوع آنها نداشتیم. تا اینکه یک روز سرهنگ تورلاک پیش ما آمد و…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
نامه ام که برای مسعود رجوی نوشتم – قسمت اول
سال 88 یا 89 بود، دقیقا تاریخ مربوطه را به یاد ندارم، که من برای رجوی نامه ای سراسر انتقادی نوشتم و خط و استراتژی رجوی را زیر سئوال بردم، بعد از چند روز مرا در یک نشست جمعی با حضور دو تن از فرماندهان…