*شنبه 6 مرداد
در روز شنبه جمعاً 13مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
“شهیدان” کودک سرباز، در میان کشته مردادهای مجاهدین خلق
… سران فرقه رجوی اعضا را ملزم به پرداخت بهای حفظ پادگان اشرف به عنوان “ناموس” مجاهدین خلق کرده بودند. رجویها تلاش کردند که شعار “چو اشرف نباشد تن من مباد”، در ذهن اعضا نهادینه شود و نتیجه آن مرگ شمار زیادی از افراد از جمله کودک سربازان شد. این رویکرد، بار دیگر در فروردین 90 و شهریور 92 منجر به کشته شدن حنیف کفایی، فائزه رجبی، مهدیه مدد زاده، آسیه رخشانی، صبا هفت برادران، ذهیر ذاکری، امیر شمس حائری و… شد که همگی از کودک سربازانی بودند که در کودکی از والدین خود جدا شدند، از عراق به اروپا و آمریکا قاچاق شدند و سپس در نوجوانی برای پیوستن به ارتش مجاهدین بار دیگر به عراق قاچاق شدند و نهایتا جان خود را بدون کسب هیچ دستاوردی از دست دادند.
36 سال پس از فروغ جاویدان: بیمه نامه یا پایان نامه؟
… مریم در سال های اخیر یک برنامه 10 ماده ای سراسر تسلیم و کرنش هم تدوین نموده تا با ارائه آن به مقامات غربی، بگوید در صورت پیروزی و رسیدن به قدرت، منافع سیاسی غرب را مد نظر قرار خواهد داد، همانطور که به صدام اروند رود و به شاه سعودی جزایر سه گانه را پیشنهاد داده بود. تنها تقاضای مریم در ازای منافعی که برای دول غربی در برنامه اش تدوین نموده، به رسمیت شمردن اقدامات تروریستی مجاهدین در ایران و مشروعیت بخشیدن به جنایات آنها، و چشم بستن بر نتیجه دادگاه غیابی است، تا آن ها اجازه ندهند ایران از طریق اینترپل، زمینه بازداشت سران فرقه را مهیا سازد.
بدین ترتیب، 36 سال پس از عملیات ویرانگر فروغ جاویدان (که طی آن علاوه بر شهادت و زخمی شدن هزاران جوان مدافع وطن قریب 2000 تن از نیروها و فرماندهان مجرب مجاهدین هم با فریب مبارزه با عوامل امپریالیسم در ایران کشته شدند)، مریم رجوی دست به دامان جنگ افروزترین شخصیت های آمریکایی شده تا در سرنگونی نظام او را یاری دهند. این همان دگردیسی ضد انقلابی است که مسعود قبلاً آن را به دیگران نسبت می داد اما امروز مجاهدین به آن گرفتار شده اند….
تاوان استفاده از زبان مادری در سازمان مجاهدین خلق
در سازمان مجاهدین خلق تکلم به زبان مادری ممنوع و حتی ضد ارزش به حساب می آمد. کسی جرأت نمی کرد حتی در خلوت با هم ولایتی خود به زبان مادری تکلم کند. فی الواقع به گونه ای جا انداخته بودند که یک دست بودن و یک زبانی هم بندی از بندهای ضرورت پیش بردن مبارزه است و هر عضوی آن را نقض کند اصول اولیه مبارزه را سوراخ کرده و نقض ضوابط مبارزه است .
دریک کلام تکلم به زبان مادری تاوان داشت، بعضأ تاوانی سخت!…
غروب جاویدان و غروب زندگی بیش از 1400 انسان
… همه آن اعضا به خوبی فهمیده بودند که به کشتارگاه فرستاده شده اند، و نسبت به مبارزه و جایی که بودند متناقض و افسرده بودند. این ها همان کسانی بودند که در نشست توجیهی این عملیات همه دست به تایید عملیات بلند کرده بودند و در واقع مسحور رؤیا پردازی های رجوی بودند و به دنبال بیمه نامه برای تثبیت استراتژی و خط سیاسی که رجوی برایشان ترسیم کرده بود، می رفتند. بعد از آن بسیاری رفتند. بسیاری ماندند مانند فلج های تشکیلاتی، رجوی در نشستی به آنان گفت در مبارزه این ها عادیست. کشته می دهیم و مجروح می دهیم، شکست می خوریم اما همه این ها صاحب دارد و به شما مربوط نمی شود! البته بگذریم که در پروسه نشست های انقلاب همه تقصیرها را به گردن اعضای نگون بخت انداخت و گفت: فکر و ذهن شما به دنبال زن و زندگی بود که از تنگه چهار زبرعبورنکردید !
رجوی در هر سرفصلی اعضای خودش را به مسلخ می فرستد، البته که عملیات رؤیایی فتح تهران از طریق کرمانشاه، اولین اشتباه رجوی نبود و قبل از آن را هم در سرفصل های مختلف دیده بودیم. اما این عملیات یک عملیات انتحاری جمعی بود با سس و نام بیمه نامه و این که نتیجه این عملیات هر چه که باشد بر مردم و ایران مبارک باشد! بعد از آن بارها این اشتباهات و به کشتارگاه فرستادن های اعضای نگون بخت ادامه داشت ….
به کدامین گناه؟
به بهانه حضور جانباز حمله خمپاره ای مجاهدین خلق در دادگاه
… روز 9 آذر 78 وقتی خانواده 4 نفره بیت سالم در اهواز سوار بر موتور بودند، هدف خمپاره زنی کور فرقه مجاهدین خلق قرار گرفته و هر چهار نفر، پدر 60 درصد، مادر 40 درصد، محمد پسر 7 ساله خانواده 50 درصد و رضا 4 ساله 30 درصد جانباز شدند.
خانواده بیت سالم که از شهروندان عادی بودند حمله خمپاره ای مجاهدین خلق برایشان غافلگیرانه بود. آن ها ابتدا از ماهیت تروریست ها اطلاعی نداشتند، آن ها در شرایطی مجروح شدند که نمی دانستند جریان چیست؟ ولی بعد از این که مجاهدین خلق در رسانه های خود مسئولیت این حمله را برعهده گرفتند این گروه تروریستی را شناختند.
… چه کسی پاسخگوی پدر و مادر و دو پسر خانواده ای است که الآن سال ها معلول و روی ویلچر از روند عادی زندگی محروم شده اند؟ به راستی گناه آن ها چیست که آماج اهداف جاه طلبانه رجوی قرار گرفتند. بی شک با حضور این گروه از قربانیان در دادگاه در کنار دیگر قربانیان صحنه دادگاه به عرصه نمایش جنایات بی شمار رجوی تبدیل خواهند شد و جهانیان خواهند فهمید که مردم ایران به کدامین گناه قربانی اهداف تروریستی مجاهدین خلق و شخص مسعود ومریم قرار گرفتند.
فروغ جاویدان، عملیاتی که کمر نیروهای مجاهدین خلق را شکست – قسمت سوم
… با توجه به این که دولت ایران آتش بس را پذیرفته بود، نیروهای ایران در ابتدا آماده مقابله با حمله سازمان نبودند و ستون ما خیلی سریع به پیشروی ادامه می داد. حوالی غروب به شهر کرند که توسط یگان های جلویی تسخیر شده بود رسیدیم. یگانی که مسئول کنترل این شهر بود در آنجا مستقر شده بود و بقیه ستون به حرکت خود ادامه داد. هوا تاریک بود که از شهر کرند عبور کردیم و به سمت اسلام آباد حرکت کردیم. هرچه به اسلام آباد نزدیک تر می شدیم در سمت راست نوری که مشخص بود ناشی از شعله آتش است خودنمایی می کرد. کمی جلوتر مشخص شد که این شعله ها ناشی از سوختن مزارع اطراف جاده بود که بر اثر تیراندازی و آتشباری آتش گرفته بودند.
… سرانجام در روز سوم گفتند که باید عقب نشینی کنیم. کاملاً شیرازه کار از دست همه فرماندهان سازمان خارج شده بود و نمی توانستند یک عقب نشینی منظم داشته باشند و در نتیجه تعداد بسیار بیشتری در هنگام عقب نشینی کشته و مجروح شده و یا گم شده بودند که برخی از آن ها دستگیر شدند وتعداد اندکی هم توانستند خودشان را جداگانه به عراق برسانند. در هنگام عقب نشینی مجروحین را سوار خودروهای آیفا کردند….
رجوی چرا از ایران خارج شد؟
هفتم مرداد ترس از جان یا ادامه مبارزه
… رجوی همیشه سر بزنگاه غیب می شود. آیا رجوی نمی دانست ماندن در ایران برای کادر بالای سازمان خطر جدی دارد؟! پس چرا زن و نفر دوم سازمان و تعداد زیادی از کادرهای بالای سازمان را در ایران نگه داشت؟ آیا فکر می کرد پیروز نبرد میدان خواهد بود. او خوب می دانست ماندن مساوی است با مرگ. رجوی در تاریخ هفتم مرداد سال 1360 همراه با بنی صدر از ایران فرار کرد. از آنجایی که رجوی هیچ اعتبار سیاسی نداشت لذا لازمه پناهندگی دادن به او همراه داشتن رئیس جمهور ایران بود. رجوی از این مهلکه جان سالم به در برد ولی آیا از کادرهای سازمان کسی باقی ماند؟ مثل همیشه بها را از دیگران گرفت…
در ۶ و ۷ مرداد سال ۸۸ در کمپ اشرف چه گذشت؟
… نیروهای عراقی درصدد این بودند که در داخل اشرف ایستگاه و کنترل داشته باشند. نیروهای عراقی نمی خواستند درگیری به وجود بیاید. اما فرماندهان سازمان مجاهدین اعضا را تحریک می کردند که مرتب به درب اشرف بروند و فحاشی بکنند. به همین خاطر نیروهای عراقی درصدد این شدند که داخل اشرف ایستگاه پلیس بزنند تا بلکه این اوضاع را از نزدیک کنترل کنند.
از طرف دیگر مسعود رجوی چون دستش از داخل ایران کوتاه بود و کسی در اعتراضات برایش تره هم خرد نمی کرد می خواست با یک اقدام ضد انسانی و ایضایی، اعضایی که درون تشکیلات از همه جا بی خبر بودند با پلیس و نیروهای ارتش عراق درگیر کند و اثبات کند که سازمان مجاهدین و خودش جلودار و پیشتاز اعتراضات در داخل کشور ایران است و با این بهانه تحریکات علیه نیروهای عراقی را بیشتر و بیشتر کرد و اعضا را جلوی درب اشرف می برد تا به نقطه انفجار برساند.
روز ۶ مرداد اعضای مجاهدین، درگیری هایی با نیروهای عراقی پیدا کردند که در حد سنگ پرانی اعضا بود. هدف سازمان این بود که درگیری بیشتری انجام شود و کشته بدهد. اما چون در ۶ مرداد اتفاقی نیفتاد و کسی کشته نشد و به چند اسیر و زخمی خاتمه یافت رجوی به این قانع نشد چون دنبال ریختن خون اعضای نگونبخت بود….
*یکشنبه 7 مرداد
تعطیل
*دوشنبه 8 مرداد
در این روز کلاً 14 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
فروغ جاویدان، عملیاتی که کمر نیروهای مجاهدین خلق را شکست – قسمت چهارم
… قیمت سنگین تصمیم دیوانه وار رجوی برای انجام عملیات فروغ جاویدان را نیروهای سازمان پرداختند. طبق آنچه به طور رسمی اعلام شد بیش از 1300 تن در این عملیات کشته شدند (که البته آمار واقعی بیشتر از این است) و چند برابر این تعداد نیز مجروح شده بودند، یعنی بیش از 90 درصد نیروهایی که در این عملیات شرکت داشتند کشته و زخمی شدند. اگر به این آمار، سطح بالای تشکیلاتی بسیاری از نیروهای کشته شده را بیافزاییم، بی شک عملیات فروغ جاویدان را باید یک شکست بسیار بزرگ نامید. عملیاتی که نه تنها در رسیدن به هدف خود شکست خورد بلکه به دلیل تلفات بسیار بالا باید آن را یک فاجعه نامید.
… رجوی در این نشست گفت مجاهدین با ورود به عملیات، تمام “توطئه های ارتجاعی- امپریالیستی” را درهم شکسته و آینده خود را تضمین کردند و حضور خود در عراق را مشروعیت بخشیده اند چرا که نشان دادند ارتش آزادیبخش “زائده جنگ” نیست و عملیات فروغ را بیمه نامه ارتش آزادیبخش خواند.
اما این ها دروغی بیش نبودند چرا که اولاً رجوی در هماهنگی کامل با ارتش صدام این عملیات را انجام داد، ثانیاً صدام برای او فرصت یک هفته ای را خریده بود و آتش بس را یک هفته بعد از اعلام آمادگی ایران امضا کرده بود. سوماً بعد از آتش بس ارتش آزادیبخش رجوی امکان عملیات در مرزها را نداشت و تنها به دلیل جنگ بود که این فرصت را به دست آورده بود و به صورت زائده ای در کنار نیروهای صدام علیه نیروهای ایرانی عمل می کرد….
مجاهدین خلق این روزها شکننده تر از همیشه
… چک لیست شکست ها پی در پی پر می شود. جریان دادگاه 104 نفر از جلادان جنایتکار رجوی، نوشته اخیر روزنامه ی لوموند فرانسوی علیه مجاهدین ضد خلق، آزادی حمید نوری و نمایش موفق فیلم کودک سربازان اشرف در سوئد، منعکس ساخته و با عقل ناسلیم خود بدین نتیجه رسیده که بهتر می داند که نیروی بیشتری را صرف مقابله با این فیلم بکند و عملاً ثابت نماید که در میان خانواده ها، رها شدگان از اسارت سازمان و اقشار حقوق بشری از مردم، بزرگترین ضربت به این باند مافیایی و تروریستی از بابت افشای زندگی نکبت بار و به غایت مظلومانه این کودک سربازان بوده و تیر فعالین حقوق بشر از بابت افشاگری دراین خصوص، به خوبی درهدف قرار گرفته وآثار بسیار ویرانگر بر بساط این گروه ضد ملی وعامل بیگانه متخاصم با ایران برجای گذاشته و کمر رجوی را خرد کرده است!…
چرا رجوی مانع درگیری های 6 و 7 مرداد سال 88 در اشرف نشد؟
… نظامیان عراقی درب شمالی کمپ اشرف را شکستند و وارد بیابان های شمالی شدند. سران سازمان به نیروهای خود اعلام آماده باش دادند و تعدادی از نیروها را در آن قسمت مستقر نمودند و با ورود عراقی ها زد و خورد شروع شد. رجوی دائم پیام می داد عقب نشینی نکنید. بعد از پایان عملیات پیام داد اگر هزار نفر هم کشته می شدند ارزشش را داشت! در این درگیری حدود 12 نفر کشته شدند و تعداد بسیار زیادی هم زخمی و 36 نفر هم توسط نیروهای عراقی دستگیر شدند. رجوی از این می ترسید اگر ایستگاهی در قرارگاه اشرف از سوی عراقی ها احداث شود دیگر نتواند به اعضایش زور بگوید و دیگر نتواند اعضایش را شکنجه و زندانی کند. و این ایستگاه به پناهگاهی تبدیل شود که در صورت فشار اعضای سازمان به آن محل پناهنده شوند و ضمن این که می ترسید محل خودش در اشرف لو برود و می ترسید مسایل درون تشکیلاتی اش افشا گردد و راه خانواده ها جهت ملاقات با عزیزانشان باز شود. خیلی چیزها بود که رجوی از افشا شدن شان می ترسید. در کنار این ها رجوی همیشه به دنبال کشته سازی و خون بود، به همین دلیل به اختلافات و درگیری دامن زد.
به کوری چشم رجوی پرچم ایران در افتتاحیه المپیک 2024 به اهتزاز درآمد
… وقتی تیم ملی ایران در بازی فوتبال مقابل آمریکا در ورزشگاه ژرلان شهر لیون فرانسه به پیروزی رسید، فرماندهان فرقه رجوی سریع تنها تلویزیون نصب شده در سالن غذا خوری را خاموش و با عصبانیت همه نیروها را از سالن غذاخوری بیرون کردند. روزها پس از پایان بازی ایران و آمریکا فرماندهان فرقه از پیروزی ایران و شادمانی نیروها عصبانی و عنوان می کردند رژیم ایران دشمن ما است و نباید از پیروزی آن خوشحال باشیم، بلکه باید آرزوی شکست آن ها را در تمام عرصه ها داشته باشیم. از این رو آنچه واضح و ملموس است این می باشد که فرقه رجوی هرگز به ایران و ایرانی هیچ علاقه و عرق ملی نداشته و ندارد.
*سه شنبه 9 مرداد
در این روز 16 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
چگونه پذیرش قطعنامه 598 یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟
تا پیش از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران، مسعود رجوی برای نیروهایش تحلیل می کرد که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی آتش بس و صلح با عراق را نخواهد پذیرفت و تاکید داشت جنگ شیشه عمر رژیم و صلح طناب دار اوست. به دنبال پذیرش قطعنامه و اعلام آتش بس، رجوی در تنگناه و بن بست قرار گرفت و شرایط بوجود آمده را برخلاف تحلیل های خود می دید و از طرف دیگر چشم انداز برقراری صلح بین ایران و عراق روی نیروها و از طرف دیگر موجودیت سازمانش تاثیر تعیین کننده می گذاشت، چرا که با تحقق روند صلح دیگر زمینه ای برای فعالیت های نظامی نداشت و در عراق عملاً قفل می شد.
… همزمان با این اتفاقات مسعود رجوی به همراه مهدی ابریشمچی و عباس داوری و مترجم شان احمد افشار (فرزاد) به ساختمان وزارت دفاع رفته و با اصرار خواهان دیدار با صدام حسین شدند. رجوی به مدت چهار روز در انتظار دیدار با صدام ماند تا این که با ملاقات موافقت شد، مسعود رجوی چنان که در نشست توجیهی موسوم به فروغ گفت: بعد از چهار روز بحث و گفتگوهای مفصل با صدام حسین بالأخره موافقت او را برای به تاخیر انداختن پذیرش آتش بس گرفت. رجوی گفت به صدام اطمینان خاطر داده است که در نهایت صلح واقعی را با مجاهدین خلق امضا خواهد کرد و جمهوری اسلامی در عملیات آینده شکست خواهد خورد….
نگاهی دوباره به گزارش خروج ممنوع دیدبان حقوق بشر درباره جنایات مجاهدین خلق
خروج ممنوع؛ گزارشی از جنایات سران مجاهدین خلق علیه اعضای خود
شکنجه و ضرب و جرح اعضای ناراضی … زندان های انفرادی و زندان ابوغریب … جان باختن تعدادی از اعضا زیر شکنجه
… گزارش دیدبان حقوق بشر با عنوان “خروج ممنوع”، به روشنی نشان می دهد که مجاهدین خلق چگونه با اعضای ناراضی خود برخورد می کردند و به چه جنایات هولناکی دست می زدند. این گزارش که بر اساس شهادت ها و مستندات معتبر تهیه شده است، نوری بر جنبه های تاریک و پنهان این گروه می تاباند و نقش مهمی در اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به جامعه بین المللی در مورد نقض حقوق بشر توسط مجاهدین خلق ایفا می کند.
انجمن نجات آلبانی خواب را از چشمان رجوی ها ربوده است
… ترس اصلی رهبران گروه تروریستی مجاهدین خلق، از امکان حضور و ورود خانواده ها به آلبانی برای ملاقات، به واسطه انجمن نجات آلبانی است. مریم رجوی از روزی می ترسد که فعالیت های جداشدگان و سایر اعضای انجمن پرافتخار نجات در آلبانی، به بلوغ خود برسد و دست خانواده ها را در دستان اسیران اسارتگاه مانز بگذارند.
… برگزاری میز کتاب، مصاحبه و افشاگری در رسانه های جمعی آلبانی، سخنرانی در دانشگاه ها، ملاقات با مردم عادی آلبانی و در یک کلام صحبت و افشای جنایات فرقه رجوی، محور و نخ نبات فعالیت های شرافتمندانه اعضای انجمن نجات آلبانی می باشد. اعضای این انجمن ده ها سال عمر و جوانی خود را در این فرقه از دست دادند، اکنون که آزادی خود را به دست آورده اند، می توانستند خیلی راحت سراغ زندگی عادی خود رفته و خود را به مخاطره نیاندازند، اما آن ها ایستادند و مصمم هستند که سایر دوستان خود را از چنگال رجوی ها آزاد کنند….
کمپ مانز مجاهدین خلق؛ جایی که زمان ایستاده است
… افرادی هستند که در مرحله ای از زندگی متوقف شده اند و به هیچ عنوان نمی توانند جز آنچه برایشان تعیین تکلیف شده عمل کنند. آن ها باید اهداف رهبر فرقه را بی چون و چرا دنبال کنند حتی اگر توجیهی برایشان نداشته باشند.
در فرقه رجوی به برخی افراد تلنگری می خورد و به زندگی آزاد فکر می کنند و در نهایت با مشقات فراوان از فرقه بیرون می آیند و بسیار هم از تصمیم شان رضایت دارند. وقتی افراد جدا شده از این فرقه را می بینیم حتی یک نفر هم نیست که از بیرون آمدن از فرقه و زندگی کردن در دنیای آزاد ناراضی باشد چون معنای زندگی خود را پیدا کرده اند و خدای بزرگ را به دلیل نعمت آزادی شاکر هستند و از موهبت های این آزادی استفاده می کنند.
توانایی تفکر مستقل یکی از این نعمات است. افراد جدا شده با شجاعت، جرأت تفکر مستقل بدون فرقه را پیدا کرده اند و ارزش های شخصی خود را یافته اند و وقتی می بینند برای تجربه های جدید هیچ احتیاجی به تأیید سران فرقه مجاهدین خلق ندارند به لذت و هیجان و تفکر و استقلال و بینش جدیدی از زندگی می رسند….
*چهارشنبه 10 مرداد
در این روز مجموعاً 5 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
پادکست مورخ: انقلاب ایدئولوژیک پدیده ای عجیب و بی نظیر در تاریخ ما
… مخاطب نکات جالبی را درباره حقیقت مسعود رجوی درمی یابد. از جمله این که هر سه همسر مسعود رجوی یعنی اشرف ابریشمچی، فیروزه بنی صدر و مریم رجوی از اساس بی حجاب بودند این در حالی است که در سازمان مجاهدین خلق حجاب اجباری است.
همچنین در بحث ازدواج رجوی با دختر شانزده ساله ابوالحسن بنی صدر، فیروزه بنی صدر، مورخ به کودک همسری اشاره می کند و بر این باور است که ازدواج رجوی با دختر شریک سیاسی اش به طمع گرفتن اقامت کشور فرانسه بوده است.
… مورخ به مرحله بعدی اجرایی شدن انقلاب ایدئولوژیک می پردازد و از دستور مسعود رجوی برای طلاق اجباری اعضا، در پی شکست مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان می گوید. به روایت پادکست مورخ نتیجه انقلاب ایدئولوژیک به فلاکت کودکان بسیاری می انجامد که اولین آن ها اشرف ابریشمچی فرزند مشترک مریم رجوی و مهدی ابریشمچی بود….
چگونه پذیرش قطعنامه 598 یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت دوم
… همزمان با ورود نیروهای جدید از برخی کشورهای اروپایی، کار آموزش این نیروها در اشرف ادامه داشت. به دلیل کمبود وقت و محدودیت زمان بندی در نظر گرفته شده برای شروع عملیات، آموزش نظامی این اعضا به صورت فشرده و گاهی صرفاً تئوریک و بدون آموزش عملی صورت می گرفت! نفراتی که به عراق آورده شده بودند هیچ کدام کوچک ترین آشنایی با سلاح و نحوه کار با آن را نداشتند و حتی بدیهی ترین قوانین ایمنی کار با سلاح را نمی دانستند. به دلیل این که توجیه نبودند که به هنگام شلیک نبایست قسمت فلزی سلاح را به دست بگیرند کف دست اکثر آن ها به دلیل سوختگی تاول زده بود. به دلیل این که کار دست خودشان ندهند آموزش عملی کار با نارنجک را فرماندهان منتفی کرده و صرفاً به آموزش تئوری اکتفا می کردند.
عباس داوری (رحمان) مسئول بخش روابط خارجی بغداد در نشست توجیهی با فرماندهان لشکرها عملاً می گفت: صدام فقط یک هفته به برادر (مسعود رجوی) وقت داده است و تاکید کرده به دلیل ملاحظات بین المللی و فشارهای دبیر کل سازمان ملل نمی تواند بیش از یک هفته پذیرش قطعنامه را به تاخیر بیندازد…..
سیامک نادری: کودک سربازان مجاهدین خلق در عملیات نظامی شرکت داشتند
نادری اعلام می کند: … حاضر است در پیشگاه هر دادگاهی با ارائه سند و مدرک، شهادت بدهد که از سال 1360 تا زمانی که مجاهدین خلق در عراق دارای امکان عملیات نظامی بودند، از کودک سربازان در عملیات های نظامی استفاده می کردند. او همچنین به بحث کانون های شورشی سازمان در ایران اشاره می کند که عوامل مجاهدین خلق جوانان را در ازای پرداخت پول مجاب به تهیه و پرتاب کوکتل مولوتوف می کنند.
… هدف از پرورش کودک سربازان در تشکیلات مجاهدین خلق، بردگی جنسی نبود اما خطاهای فردی در این خصوص وجود داشته است. او البته تاکید می کند که برده داری به عنوان ساختاری فراگیر در مجاهدین خلق حاکم است و برده داری جنسی در فرقه رجوی در حوزه زنان تشکیلات و رابطه با شخص مسعود رجوی مطرح است.
… مبالغ هنگفتی سازمان مجاهدین خلق صرف پرداخت دستمزد سخنرانی، پرواز، اقامت و دیدارهای سیاستمداران غربی با مریم رجوی می کند. به باور او این مبالغ از درآمد حاصل از سرمایه گذاری بر دلارهای نفتی ای است که مجاهدین خلق از صدام حسین دریافت کردند. به دلیل پیچیدگی موضوع، بحث درباره منابع مالی مجاهدین خلق نیز به فرصتی دیگر موکول می شود.