خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- استراتژی خشونت طلبانه
من از نزدیک شاهد جنایات مجاهدین خلق علیه کردها بودم
من مسعود دریاباری هستم. در رابطه با خیانتی که رجوی علیه کردهای عراقی انجام داد، مطالبی را خواستم بیان کنم. باید بگویم که حرفهای رجوی در مورد خودمختاری کردها دروغی بیش نیست. مریم رجوی حتی در برنامه ده ماده ای خود در محور هفتم به…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت پنجم
در قسمت قبل از انتقال نیروها به لب مرز گفتم. عملیات را انجام دادند که سه الی چهار روز طول کشید و بعد از آن نیروها به مقر بازگشتند. دو روز به آنها استراحت دادند و یک جشن مفصلی در سالن غذا خوری گرفته شد.…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت آخر
همانطور که در قسمت قبل گفتم خانواده ام برایم بلیط هواپیما برای رفتن به خوزستان گرفته بودند، اما من به خواهر و برادرم گفتم با خودرو برویم چون دوست دارم بعد از سالها مناظر و شهرهای ایران را ببینم. آنها هم قبول کردند و بلیط…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم
در قسمت قبل روند آشناییم با مسائل سیاسی را بیان کردم و توضیح دادم که چگونه من و اسماعیل در جستجوی راهی برای برقراری ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بودیم. در شرایطی که ارتباطی نداشتیم سعی می کردیم با اسماعیل و فریدون سه نفره با اکیپ…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت چهارم
در قسمت قبل توضیح دادم که به دلیل مخالفت و اعتراضهایم از مقر سردار به اردوگاه اشرف منتقل شدم. در آنجا در قسمت ارکان سازماندهی شدم. بعد از سه ماه که به شرایطم معترض شدم، مسئول مربوطه مرا صدا کرد و گفت این جا جای…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
دستگیری مریم رجوی، قرارگاه اشرف
چند ماهی می شد که سازمان توسط ارتش آمریکا به طور کامل خلع سلاح شده بود. تابستان و روزهای داغ عراق، نزدیکی های ظهر فرماندهان یگان ها کار را تعطیل و همه را به سالن غذاخوری فرا خواندند. فرمانده زن مسئول قرارگاه پشت میز نشست…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از دوران کودکی تا سقوط در ورطه سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول
من این خاطرات را به این خاطر به رشته تحریر در می آورم تا به دوست خوبم اسماعیل رجایی بگویم جایی که شما قرار دارید اصلا جایگاه خوبی نیست و هم چنان بر طبل توخالی دروغ های رجوی می کوبید. البته شما را مقصر نمی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت سوم
در قسمت قبل به این موضوع اشاره کردم که به لحاظ روحی سرخورده شده بودم و در آموزشها شرکت نمی کردم، به سالن غذا خوری نمی رفتم. یکی از دوستانم وعده های غذایی را در آسایشگاه به من می رساند. بعد از چند روز مصطفی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم
در قسمت قبل گفتم که دو نفر نزد ما آمدند و پیشنهاد دادند که به ما بپیوندید و وارد ارتش شوید. سه ماه نزد ما در ارتش بمانید و اگر تمایل نداشتید شما را به کشورهای اروپایی اعزام می کنیم. بعد از اینکه من و…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
چشم بسته ما را به زیارت می بردند
در تاریخ 31 فروردین 1403 برای زیارت حضرت معصومه با خانواده راهی شهر قم شدیم. بعد از زیارت در صحن حضرت معصومه نشسته بودم و در فکر رفته بودم. خانمم متوجه من شد و گفت بد جوری در فکر فرو رفته بودی. چیزی شده؟ در…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت اول
مقدمه: آنچه را که می خوانید خاطرات 20 سال زندگی درد ناک من در سازمانی بنام مجاهدین خلق است. حاصل تجربیات یکی از قربانیان سازمان خطرناک مسعود رجوی. سازمانی با شعارهای فریبنده؛ آزادی، عدالت اجتماعی، جامعه بی طبق توحیدی و شعارهای عوام فریب دیگر.و با…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از کمپ اشرف به کجا فرار کنم؟
شش ماه بعد از ورودم به سازمان در سال 1375 ، دیگر همه چیز برایم تمام شده بود، آن جا، جای من نبود، تصمیم به فرار و جدائی گرفته بودم، اما راه نجاتی نبود، اگر حین فرار از دید و منظر نگهبانان مسلح در اضلاع…